شکیبا جونیشکیبا جونی، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

شکیبا نفس من و بابایی

بدون عنوان

فسقلی وقتی میره تو اتاقش بعد 5 دقیقه میگه مامانی تو چقدر گسگلی (خوشگلی) بهش میگم داره خرابکاری میکنی میگه دایم کثافتی میکنم بعد میرم تو اتاقش میبینم لیوان آبو گذاشته جلوش دستمال کاغذی ریخته توش داره باهاش صورت دیدیل رو میشوره بهم میگه خوب دیدیل گدیف دده(کثیف شده) اینم عکس دخملی با دیدیل البته چون کچل بوده خودش براش موکشیده چون گرمش بوده لباساش رو براش قیچی زده و پاره کرده تا سردش بشه     ...
2 مهر 1391

عادتهای شکیبا2

عزیز دل مامانی بیرون رفتنش کلی پروسه داره بهش میگم شکیبا جونی بریم خونه مامان جون ؟ میگه من نمیام بهش میگم باشه پس من میرم تو تنها باش میگه من که تنها نیستم دیدیل هست نیما هست گاوم هست ببعی هست لباس میپوشم جلوی در که میخوام بیام بیرون میگه منم میادم هر لباسی میخوام بپوشم میگه اینکه لباس بیرون نیست اینا لیاسه یاحتیه (راحتیه) بعد کلی پاتیناژ رفتن رو مخم بالاخره به یه لباس رضایت میده بعد شروع میکنه مامانی اجازه میدی دیدیل رو با خودم بییایم بهش میگم نه عزیزم میگه خوب تنهایه میتسه گییه میکنه بهش میگم بذارش پیش بقیه عروسکات نمیترسه کلی بهانه میگیری منم مجبور میشم برم بیرون بگم نمیخوای بیای بعد میادبیرون همیشه تنگ ترین کفش...
2 مهر 1391